بیمقدمه. آلمانهای اوایل قرن بیستم، در این سهچهار قرن گذشته، شاهکار الهی بودهاند. شاهکار. نگاه کنید که مرزهای معرفت را چگونه جابهجا کردهاند. در فلسفه هگل و هایدگر و نیچه و .، ت و جامعهشناسی آدورنو و هورکهایمر و هابرماس و مارکوزه و . (فرانکفورتیها)، اتقصاد مکتب اتریش، دانشمندان بیشمارشان؛ اینشتین، پلانک، هایزنبرگ، پاولی، هابر، کربس، مارکس، انگلس و . .
چرا؟ چرا آلمانها بینظیر بودند؟ چرا آلمانها، "آلمانهای لعنتی" بودند؟ ما چگونه مثل "آلمانهای لعنتی" شویم؟
این چیزیست که در این چندماه فکرم را مشغول کرده. پیرامونش مطالعه و در آینده صحبت میکنم. هدف اما اینست که از حلقهای نخبگانی بیافرینم به امید آنکه روزی، مانند یونان باستان و آلمان قرن بیست، ابرانسان بسازد.
پ.ن: بله. ما باید شبیه آلمانهای لعنتی شویم. هرکس هم بگوید "ما خودمون ایرانیم، خیلی خوبیم، نیازی نداریم از اونا الگو بگیریم، ما خودمون کوروش و ابنسینا و ابوریحان داشتیم" مورد عنایت قرار میدهم. چرا که هنوز تفاوت بین یک، پارادایم و دو، تاریخ خودمان و آنها را نفهمیده. و نفهمیده که خود آلمانها، از یونان باستان الگو گرفتند و شدند آلمان. باید الگو گرفت. تحصیل عالی اروپا از آلمان (دانشگاه هامبولت، عموما) الگو گرفت و شد اروپا. بفهمید.
درباره این سایت